شازده كوچولو پرسيد:
با غم از دست دادنش چطور كنار بيام؟
روباه جواب داد:
اول مطمئن شو كه بدست آورده بوديش
بعد غمگين شو...!!!
بخش عمده ى زندگى ما در تَوَهم ميگذرد
توَهم مالكـ بودن...!!!
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
شازده كوچولو پرسيد:
با غم از دست دادنش چطور كنار بيام؟
روباه جواب داد:
اول مطمئن شو كه بدست آورده بوديش
بعد غمگين شو...!!!
بخش عمده ى زندگى ما در تَوَهم ميگذرد
توَهم مالكـ بودن...!!!
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
من همینم که هستم
شاخ نیستم چون گاو نیستم
بالا نیستم چون پرچم نیستم
خاص نیستم چون عقده ندارم
فقط یه ادمم چیزی که خیلیا{دور از حضور}نیستن.....
وقتی گــریبان عدم با دست خلقت مــی درید
وقتی ابد چشم ِ تــو را پیش از ازل مــی آفرید وقتی زمــین ناز تو را در آسمـان ها می کشید وقتــی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید من عاشق چشمت شدم ؛ نه عقل بود و نه دلی چیــزی نمی دانم از این دیوانگــی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن ... دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چــشمانت مرا ، از عمق چشــمانم ربود وقتــی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد آدم زمـــینی تر شد و ... عالم به آدم سجده کرد من بــودم و چشمان تو ؛ نه آتشــی و نه گِـلی چــیزی نمی دانم از این دیــوانگی و عاقلی { افشین یــداللهی } |
تعداد صفحات : 19