loading...
شمعی در باد
نسیم بازدید : 30 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

روزهاست می گردم تا از اینجا بروم! من به دنبال اتاقی خالی، روزها می گردم کز سر کوچه ی آن جوی آبی، چشمه ای می گذرد، که مرا عصر به عصر به تماشا ببرد;من به دنبال گلیمی ساده، سقفی از چوب و حصیر، سردری افتاده... من به دنبال هوای خنک آزادی ودری پنجره ای باز به یک آبادی، روزهاست می گردم تا از اینجا بروم!&کاش که پیرزنی صاحب یک بز پیر با دو تا مرغ و خروس و سگی بازیگوش، کاش همسایه دیوار به دیوار اتاقم باشد! کاش که توی حیاطش باشد دو سه تایی از درختان بلند، چندتایی نارنج و چناری که کلاغی هر روز به سراغش برود و من هر روز به عشق گل روشان بروم، پنجره را باز کنم!;من به دنبال اتاقی خالی روزهاست می گردم...&تمام نا تمام من با تو تمام میشود&اگر روزی داستانم را نقل کردی:بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد;بگو تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت;بگو دلشکسته بود اما دل کسی را نشکست;بگو کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد;شاید بد بود اما بدی کسی را نخواست...!&نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟;نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت;ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد;گلویم سوتکی باشد به دست کودک گستاخ و بازیگوش;و او یک ریز و پی در پی دمگرم خویش را در گلویم سخت بفشارد;و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند سکوت مرگبارم را......

نسیم بازدید : 19 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری
مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد !
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن ...

نسیم بازدید : 20 یکشنبه 11 مرداد 1394 نظرات (0)

اون کیه که هم شیطونه ،

هم جذابه !

هم خوش تیپه،

هم منه ؟!

ای وای ببخشید هول شدم جوابو گفتم

نسیم بازدید : 28 یکشنبه 11 مرداد 1394 نظرات (0)

یـــه شـــوهــرم نـــداریــــم ...
صـــب موهـــامونــو بــزنـــه کنـار ، پیشــــونیمـونـو بوووس کنـه ... بگـه : عشــقم ، خـــانومـم ، زندگیــم پـــاشــو دیگــــه دلــم واســت تنگـــ شـد ... مــنــم با یـه نگـاهِ عاشقــونـه ...
.
.
.
.
یـــه دونـــه محکـــم بــزنم تــو ســـرش ... بعـــد مـــوهـــاشــو بکشـــم ... بعــدم بــا دمپـــایی ابــری خیــس بزنــــم تـــو دهنـــش بگـــم : کصــــافــــط ســاعــت 7 صــُــب بیـــدارم کــردی بگـــی دلـــت تنگــــ شـــده ؟؟؟؟ اِی مــُـــرده شــورِ خــودت و دلتـــو ببـــرن نکبـــت ... بعــــد جفـــت پـــا بـــرم تــو صــورتــش دکوراسیـــونشــو بهـــم بــریـــزم ...
ســــــرشـــار از احســـاساتــــم میـــدونــم !!!

نسیم بازدید : 38 یکشنبه 11 مرداد 1394 نظرات (1)

 
حرمتها که شکسته شد!
مسیح هم که باشی نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی! 
آنچه در دستت بود" امانتی پنهان بود" حراج شد! 
آنچه نباید بگویی گفته شد!
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است!
نه دیواری" خراب کنی و از نو بسازی!
"دلی که ویران کردی" قصری بود" که خود ساکن آن بودی"
راستی" حالا که خود را بی خانه کردی!
با آوار گیت چه میکنی؟!
شاید به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری!!!!
نسیم بازدید : 37 یکشنبه 11 مرداد 1394 نظرات (0)

 
مردم گفته هایت را فراموش خواهند کرد، مردم اعمالت را فراموش خواهند کرد
اما هرگز احساسی را که به واسطه تو به آن دست یافته‌اند، از یاد نخواهند برد ، خوب یا بد …

تعداد صفحات : 19

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 188
  • کل نظرات : 312
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 58
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 64
  • بازدید ماه : 64
  • بازدید سال : 1,618
  • بازدید کلی : 11,632