loading...
شمعی در باد
نسیم بازدید : 72 دوشنبه 13 مهر 1394 نظرات (19)

من یه دختر نوجوون هستم که یکسال پیش وارد دنیای مجازی شدم با وبلاگ شروع کردم ... توی وبلاگم دوستان زیادی داشتم اما

 

بتمام مقدسات قسم من نه به کسی شماره دادم ونه به کسی زنگ زدم ونه کارهای دیگه ...من هیچ وقت هیچ پسری را بازی ندادم

 

برای بالا بردن نظرات وبلاگم ....اصلا وبلاگ چه اهمیتی داره که من بخام برای نظر اون از ابروم مایه بذارم ....بعد از حذف وبم توسط بلاگفا

 

که همه ی وبلاگهای 93 را حذف کرد وبلاگ نویسی را گذاشتم کنار  اما امدم اینجا که برای خودم یه وبلاگ شخصی داشته باشم و

 

اشتباه کردم که ادرس اونو به امید دادم ..این وسط خیلی راحت دارن به اسم وبلاگ من ابرو ریزی میکنن ...عیب نداره خودشونا خسته

 

میکنن چون مهتاب یه شخصیت واقعی نیست....درهرحال قضاوت را به خدا میسپارم وتا تابستان با وبلاگم خداحافظی میکنم...اونقدر این

 

توهینها منو ناراحت کرد که تا ماهها از دنیای مجازی خداحافظی میکنم ...از شما دوستان هم خواهش میکنم دنیای زیبای منو بهم نریزید

 

برام مهم نیست توی مجازی چندتا پسر دخترباز  به هدفشون نرسیدند چی میگن ...مهم اینه که من در واقعیت موفقم ...دوستانی هم

 

که منو با حرف دیگران قضاوت میکنند بهتره دیگه زحمت دوستی به خودشون ندهند.......

نسیم بازدید : 25 جمعه 13 شهریور 1394 نظرات (5)

امروز با خانواده رفتم سینما ....فیلم محمد رسوالله ....فیلم قشنگی بود ...

 

3 ساعت طول کشید ومن درحین فیلم دیدن کلی خوردم...عجیب بودچون

 

سالن سینما همش پرشد ..اونم اکثرا از دختروپسرهایی با تیپ های انچنانی

 

باورم نمیشد بیان این فیلمو ببینند...خواستم چندتا عکس از سینما بگیرم وتوی

 

اینجا بذارم که طبق معمول ددی گرامی گیر دادن ...اصلا این جور جاها همون با

 

مدرسه حال میده بری با دوستات ...خلاصه این روزها بدجوری دلتنگ مدرسه

 

شدم وفقط دارم روزها را میشمارم........

من

نسیم بازدید : 34 پنجشنبه 22 مرداد 1394 نظرات (0)

 

 

 

من همینم که هستم

شاخ نیستم چون گاو نیستم

بالا نیستم چون پرچم نیستم

خاص نیستم چون عقده ندارم

فقط یه ادمم چیزی که خیلیا{دور از حضور}نیستن.....

نسیم بازدید : 48 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

 

 

 

 

 

کاش می شد آدم...

گاهی به اندازه ی نیاز بمیرد...!بعد بلند شود...آهسته آهسته خاک هایش را بتکاند...

اگر دلش خواست برگردد به زندگی...دلش نخواست

تا ابد بخوابد


نسیم بازدید : 28 دوشنبه 19 مرداد 1394 نظرات (0)

 

 
 

 

 
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ . . .

ﺳﺎﺩﻩ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ . . .

ﺳﺎﺩﻩ ﺩﻝ ﺩﺍﺩﻡ . . .

ﺳﺎﺩﻩ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ . . .

ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ . . .

ﺳﺎﺩﻩ ﭼﺸﻢ ﮔﻔﺘﻢ . . .

ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ . . .

ﺍﻣﺎ ﺳﺨﺖ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ . . .

خییییییییییییییییییلی سخت....
نسیم بازدید : 33 شنبه 17 مرداد 1394 نظرات (1)

این روزهافهمیدم بایدبزرگ بشم وبرای بزرگ شدن باید احساسات خودتو پنهون کنی ...وقتی ناراحتی گریه نکنی وبگی خوبم

 

وقتی عصبانی هستی باید داد نزنی وچهره ات راپشت نقاب لبخندی دروغین پنهان کنی وبگی خوبم....وقتی از کسی متنفری برویش نیاری

 

ووقتی کسی را دوست داری نگی دوستت دارم چون زشته .....باید بزرگ بشم تا بهم نگن تو بچه ای ونمیفهمی ...باید مراقب رفتارها وحرفهایم

 

باشم ونگران قضاوت دیگران...باید گریه ها وخنده هایم هم حساب وکتاب داشته باشن ...باید بی توقع کسی را دوست نداشته باشم ...باید حسابی

 

کاسب بشم واهل حساب وکتاب ...باید سادگیها واحساسات پاکم راهمراه با اسباب بازیها وخاطرات کودکیم دور بریزم تا بزرگ شوم......

 

هیچ کس سادگیها واحساسات کودکانه مرا دوست ندارد باید بزرگ شوم تا دوست داشتنی شوم .....من رفتم تا بزرگ بشم وبه جمع بزرگترها بپیوندم

 

وبخندم به مردانی که میگن دیگه یه زن ساده وکم توقع با احساسات پاک پیدا نمیشه...این شما هستید که دخترهای حساس ومهربان را

 

تبدیل به زنهایی پیچیده وپرتوقع میکنید ...این شما هستید که انها را وارد بازی نقابها میکنید ....این شما هستید که میخواهید بزرگ بشوند

 

من رفتم بزرگ بشم چون عشق وصداقت ووفاداری فقط درحد حرف قشنگن نه درعمل.....هیچ کس دختر بچه ای مثل من را دوست نداره

 

هروقت بزرگ شدم وارد دنیای بزرگسالان میشم ......دنیای منطق وحساب وکتاب .......خداحافظ کودکی ...خداحافظ سادگی ومهربانی

نسیم بازدید : 26 پنجشنبه 15 مرداد 1394 نظرات (1)

در خیالات خودم, در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم، خستگی درمیکنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست

باز ميخندی و ميپرسي, كه حالت بهتر است؟!
باز میخندم که خیلی، گرچه میدانی که نیست
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم میگذارم، توی گلدانی که نیست

چشم میدوزم به چشمت، مي شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست...!
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست

نسیم بازدید : 59 چهارشنبه 14 مرداد 1394 نظرات (0)

رفت تنها شدم تو شبا با خودم
دلهره دارم و از خودم بي خودم
اون كه دير اومد و زود به قلبم نشست
رفت و با رفتنش قلب من رو شكست
انگاري قسمته فاصله از همو
هر جا ميري برو ول نكن دستمو
نذار باور كنم رفتنت حقمه
نذار دور شم از خودم از خدا از همه
دستمو ول نكن كه زمين ميخورم
تو بري از همه آدما ميبرم
تو خودت خوب ميدوني كه آرامشي
بايد با من بموني به هر خواهشي
انگاري قسمته فاصله از همو
هر جا ميري برو ول نكن دستمو
نذار باور كنم رفتنت حقمه
نذار دور شم از خدا از خودم از همه
تو كه دل بردي و رفتي من كه افسرده و خستم
من كه واسه كنارت بودن چشماي خيسمو بستم
رفت تنها شدم تو شبا با خودم
دلهره دارم و از خودم بي خودم
اون كه دير اومد و زود به قلبم نشست
رفت و با رفتنش قلب من رو شكست
تو رو ديدم انگار دلم لرزيد و
واسه اولين بار از ته دل خنديد و
با خودم گفتم ديگه تنهاييا تمومه
با خودم گفتم آره خداي من همونه
همون ديوونه كه حالمو عوض كنه
همون كه واسه من وجود اون تولده
نميدونم چرا وقتي فهميد دوسش دارم عوض شدش
ديگه حتي امروز اسم منم يادت نيس
واست مهم نيست ميشن چشمام بي يادت خيس
ديگه انگار واقعا به حال و روز من حواست نيست
حواست نيست

نسیم بازدید : 30 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

روزهاست می گردم تا از اینجا بروم! من به دنبال اتاقی خالی، روزها می گردم کز سر کوچه ی آن جوی آبی، چشمه ای می گذرد، که مرا عصر به عصر به تماشا ببرد;من به دنبال گلیمی ساده، سقفی از چوب و حصیر، سردری افتاده... من به دنبال هوای خنک آزادی ودری پنجره ای باز به یک آبادی، روزهاست می گردم تا از اینجا بروم!&کاش که پیرزنی صاحب یک بز پیر با دو تا مرغ و خروس و سگی بازیگوش، کاش همسایه دیوار به دیوار اتاقم باشد! کاش که توی حیاطش باشد دو سه تایی از درختان بلند، چندتایی نارنج و چناری که کلاغی هر روز به سراغش برود و من هر روز به عشق گل روشان بروم، پنجره را باز کنم!;من به دنبال اتاقی خالی روزهاست می گردم...&تمام نا تمام من با تو تمام میشود&اگر روزی داستانم را نقل کردی:بگو بی کس بود اما کسی را بی کس نکرد;بگو تنها بود اما کسی را تنها نگذاشت;بگو دلشکسته بود اما دل کسی را نشکست;بگو کوه غم بود ولی کسی را غمگین نکرد;شاید بد بود اما بدی کسی را نخواست...!&نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟;نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت;ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد;گلویم سوتکی باشد به دست کودک گستاخ و بازیگوش;و او یک ریز و پی در پی دمگرم خویش را در گلویم سخت بفشارد;و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند سکوت مرگبارم را......

نسیم بازدید : 19 دوشنبه 12 مرداد 1394 نظرات (0)

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری
مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد !
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن ...

نسیم بازدید : 44 سه شنبه 06 مرداد 1394 نظرات (1)

 

مــــــــرا

هیـــــــــچ چیـــــــز عـــــذاب نمی دهــــــد

جـــــــز اینکــــــــه

همیشـــــــــه دانستـــــــه خطـــــا کردم

ندانستـــــــه آلـــــــوده شدم

نشــــــناختــــــه وابســــــته شــــــدم

و ناخواســـــــته رانـــــــده شدم

نسیم بازدید : 34 سه شنبه 06 مرداد 1394 نظرات (1)
میترسم از بعضی آدم ها

 


ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧد ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ!


ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !


ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻗﻬﺮ و نامهربانیﺷﺎﻥ را !


ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺷﻨﺎﺱ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭ ﻣﺤﺒﺘﺖ !


ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺵ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺳﺨﺖ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻨﺖ

 

ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ..!!

 

نسیم بازدید : 24 یکشنبه 04 مرداد 1394 نظرات (4)

تنها منم! همه درد تنم! یادگاری تو! چشم خیس و ترم
لای لای لالای لای لای لالای لای لای
واسه اینکه دار و ندار منی
که انقدر تورو دوست دارم
بـرو
نزار گریه هام و ببینی عزیز
یه کاری نکن کم بیارم
بـرو…
زمین و زمان بسته ی عشق توست
می خوام از زمین و زمان کنده شم
تو حتی نگاهم نکردی چرا؟!
یه کاری نکردی که شرمنده شم
مممممممممممممممممممممم
یه چیزی تو چشمای خیس تو بود
که خیلی نمی شد تماشاش کرد
تورو می کشیدم که یادم نری
من ِ …[!!] رو عشق نقاش کرد
تنها منم! همه درد تنم یادگاری تو چشم خیس و ترم
لای لای لالای لای لای لالای لای لای
خداحافظی می کنی با کسی
که از تو یه دنیا محبت گرفت
خداحافظی درد سنگینی ِ
الهی بمیرم که گریه ات گرفت
تنها منم
همه درد تنم
یادگاری تو
چشم خیس و ترم
تنها منم! همه درد تنم یادگاری تو چشم خیس و ترم
لای لای لالای لای لای لالای لای لای
لای لای لالای لای لای لالای لای لای

نسیم بازدید : 28 شنبه 03 مرداد 1394 نظرات (2)

امروز تولد منه ومن خوشحالم امروز تحول من هم هست وبهترین هدیه را از مامانم گرفتم یک متن زیبا که اینه

 

 

دختر بازیگوشم.نازنین باهوشم

 

با چشمهای مشکی وپوستی مهتابی وگیسوانی چون شب بی مهتاب

 

که نسیم خوش او برده کف از دل من ........خود میدانم تو سهم من

 

هستی از بهشت در این زمین خاکی ...

 

نسیم بازدید : 22 جمعه 02 مرداد 1394 نظرات (0)

شیشه نازک احساس مرا دست نزن ! چِندشم می شود از لکه انگشت دروغ !!!
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد …کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت !
ﻣﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ﺑﺪﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻣﻞ ﺁﺯﺍﺭ ﺑﺪﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ!
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﺮﺯﻩ ﻋﻠﻒ ﻫﺎﯼ ﭼﻤﻦ ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ! ﻫﻢ ﺯ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺧﺎﺭ ﺑﺪﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ... ﺑﺰﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ! ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺪﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ!
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺳﭙﯿﺪﺍﺭ ﺭﻭﻡ! ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﺗﺒﺮﺩﺍﺭ ﺑﺪﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ!
ﺍﯼ ﺻﺒﺎ ﺑﮕﺬﺭ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﺒﺮﺩﺍﺭ ﺑﮕﻮ!» که ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺪم می اید!

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 188
  • کل نظرات : 312
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 1,574
  • بازدید کلی : 11,588